شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند
ای به لطفت عالمی مدیون علیبن الحسین ای کرم دربیت توقانون علیبن الحسین
چشم وا کـردی وشد خاتـون ایرانی مابر زمین و آسمان خاتون علیبن الحسین
ای که باران از غلام تو اطاعات میکندگوشه چشمی کن براین هامون علیبن الحسین
مهربانیهات برمروان ملعون هم رسیدازتو حتی دشمنت ممنون علیبن الحسین
گریههایم رادوچـندان کن برای کـربلاای عـلیِ جمع بکّـائون عـلیبنالحسین
دوست دارم مثل توبا گریه روزم شب شود درجهان؛هم وغمم تنها غم زینب شود
ای بـرازنـده بـرایت نـام زیـبـایعـلـیای به دوشت کیسههای نان و خرمای علی
نیمهشب تا که مناجات تومیگردد بلندباردیگر در زمین میپـیچد آوای علی
با صحیفه مردگان را جانتازه میدهیجان من قـرباناعجازت مسیحایعلی
آمدی بعد ازحسین ومجـتبی دیدند بازبیشتر از آب،گوهـررا به دریای علی
آمـدی بـردنـد دل از آســمـان ومـاه آنمسجد ومحـراب با توماه زیـبای علی
با تمـاشـایت مدیـنه یا عـلی سرمیدهد
بندگیات،سجدههایت بوی حیدر میدهد
ناصـر دین خـدایی و خـدایت نـاصرتدستِفوق دستها،دست قدیر و قادرت اَینَ زین العالدینِ روزمحشر شاهد استکه خدایت تاچه حد میخواهد آقا خاطرت
ای امــام وزاده و بـابـا ودامــادِ امــامعـلم اول آخـرعـالـم به مـشت بـاقـرت دشمنت قبر تورا میخواست بیزائر ولی عـرشیان گـشتـند جای کلّ عالمزائرت روسیاهی،بهر باطل ماند بعد از کربلاناگهان دیدند اهلکوفه حیّ وحاضرت
بعد بابا،تو وجـودت بـود اصلا انـتقـام هم به جای اکبروهم جای خود هستی امام
من زیارب یارب اوتا خدا راهی شدمبا صحیفه مست ازفیض سحرگاهیشدم آی مجنون چشم وا کن تازه لیلارا ببینبیسر و سامان و شیدای عجب ماهی شدم لطف،تنها لطف، تنها لطف،تنها لطف،لطفآستان بوس ودخیل خوب درگاهی شدن بیشتر از بچههایش برغلامش لطف کردشکرلله ازغـلامان عجـب شـاهی شـدم
یا علیبن حسین بن علی روحی فـداک
لایقم کن تا بگـردم،زیـنبیِّ سیـنه چاک
توحسینِ زینبکبری شدی بعدازحسینسید و سالار عاشورا شدی بعد ازحسین پیش چشمان توهجده یوسفت غارت شدند آه یعـقوب حرم تنها شدی بعد ازحسین بوددستت بـسته اما دشمنت کردی زبونهم علی گشتی وهم زهرا شدی بعد از حسین
دل شکسته،پیر،خسته،بیقرارِبیقرارازجسارات یهودیها شدی بعد ازحسین گریه میکرد آسمان میدید وقتی همسفرباحرامیهای این دنیا شدی بعد ازحسین
در چهل شب جور شد اشک چهل سال تو آه حرف شام آید وسط،بد میشود حال توآه